#ترانه #جدید #بهنام #عاشقی_از_نو

هراس و ترس، افتاده به جانم
که #لب به اعتراف، آیا گشایم؟
یا که در خفا ، اینگونه بازم
ز #تو بگویم ، ندانی حالم

عاشقی و #عشق، شده محالم
چون تو ز رازش ،ندانی یارم
لالم و من، ی لال پرستم
چیزی نمیگم، ز چشم نیفتم

وگرنه ای گل، ز حرف من، تو
هراسی در دل، اگر نداشتی
داد میزدم من، جای #یواشی
اسمت تو #دنیا، بی هیچ هراسی 

تا که تو بی ترس، بدون شرمی
با دست خود یار، چایی میدادی
لباتم ای جان، قندش میکردی
بدون هیچ مرز، #بوسه میکاشتی

تولد شعر، خورشید صبحم
خودت میبودی، با عطر مریم
میزاشتمش من، زلفات رو سینم
میبافتمش من، با رقص دستم

تا که خودت یار، میگفتی بهنام
چرا چقدر دیر، عشقت، #چشیدم
اگه که دیره، واسه تلافی
بیا از اول، ی قلب کشیدم

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خريد و فروش سيم کارت معرفی پرژکتور بنکیو پیچک پلاس فروشگاه اینترنتی تک شاپ تعمير يخچال،فريزر رول گردن کتاب آیین زندگی اخلاق کاربردی شریفی گیفت کارد milad تصویر دل